در ایران، بیتردید هیچ محملی به اندازهی شعر، نتوانسته بار انتقال مفاهیم اجتماعی، فرهنگی، دینی، سیاسی و اخلاقی را در طول تاریخ پر تلاطم خود، از نسلی به نسل دیگر بر دوش بکشد. بیتعارف، نه هنرهای تجسمی و نه سایر هنرها ـ دستکم تا یک قرن پیش ـ نتوانستهاند چنین جایگاهی را در بین تودهی مردم داشته باشند. حضور شعر، در تار و پود ایرانیان، چنان پُررنگ است که گویی از عرصههای دیگر هنر و زندگی، چون موسیقی و خوشنویسی و صنایع دستی نیز جداییناپذیر است. شعر تا پای مرگ، ما ایرانیها را دنبال میکند و حتی پس از آن هم در مراسم ختم و سپس بر سنگ قبرمان حاضر است.
کلمات در شعر، به مثابه عناصر شکلدهندهی آن، چنان در کنار یکدیگر قرار میگیرند که ضمن بیان مضمون، محتوا و احساس شاعر، به شکلبندی زیبایی از آوا و آهنگ کلام نیز دست پیدا میکنند و چه آشناست این همنشینی جذابِ زیبایی و کارکرد برای ما طراحان، چرا که در دیزاین و به طور مشخص طراحی گرافیک نیز طراح، عناصر بصری را در جهت انتقال مفهومی مشخص و از پیش تعیینشده ـ برخلاف آنچه در هنر صورت میپذیرد ـ به گونهای در کنار یکدیگر میچیند که تأثیر آن بر حس بینایی مخاطب، زیباییشناسی او را نیز تحت تأثیر قرار دهد. اگر دیزاین را صورتبندی مجموعهای از عناصر همگن در قالبی زیبا و در جهت خلق پدیدهای نو برای پاسخ به مسئلهای از پیش مشخصشده بدانیم، بسیاری از اشعار را نیز بایستی نمونهی متعالی چنین رویکردی به حساب آوریم.
بیشتر >