شما در تایپوگرافی سابقهی خانوادگی دارید، پدرتان، خانوادهتان… من چنین سابقهی خانوادگی در دیزاین ندارم.
بله پدرم تایپوگرافر بود و متخصص تاریخ چاپِ تایپوگرافی و من با بسیاری از همنسلان او در این حرفه آشنا شدم. خیلی جالب بود، پدرم کسی نبود که من و برادرم را تشویق کند تا حرفهی او را دنبال کنیم. همیشه میگفت: «شما باید دنبال حرفه ی دیگری بروید آنوقت گفتگو سر میز شام جالبتر میشود.»
همینطور که در حرفهتان به عنوان طراح پیش رفتید آیا توانستید از همهی آن اطلاعات و پیشینه کمک بگیرید؟
هم بله و هم نه. اتفاقی که افتاد این بود که بلافاصله مدرسه را ترک کردم ـ دبیرستان را ـ دانشگاه نرفتم، در یک تایپ فاندری بهنام یوهانس اِنشد در هلند مشغول بهکار شدم. خیلی تأثیرپذیر بودم و بسیار تحت تأثیر ژان وان کریمپتن قرار گرفتم. برای مدتها همهی چیزهایی که دوست داشتم، همهی کارهایی که میکردم زیر سایهی او بود. اما یک اتفاق خوب افتاد. بهار ۱۹۶۰ توانستم به نیویورک سفر کنم و این سفر دیدگاه مرا نسبت به همه چیز تغییر داد. وقتی اوایل دههی ۶۰ به لندن برگشتم عده ایی میخواستند به زبان جهانی کار کنند. بعضی از آنها مثل آلن فلچر برای تحصیل به دانشگاه یِل رفته بودند و در امریکا کار کرده بودند. ولی به تایپفیس سنسریف دسترسی نداشتند، هلوتیکا سال ۱۹۵۷ در سوئیس منتشر شده بود.
بیشتر >