رابطهی بین «بازدیدکننده» و «شیء» در موزهها در حال تغییر است. ارتباطی کم و بیش یکطرفه که در آن بازدیدکننده با شیء کنشپذیرانه برخورد میکرده، به رابطهای کنش ـ واکنشی تبدیل شده و شبکهای به وجود آمده است که در آن همهی چیزهای موجود ـ انسان و غیر انسان ـ بر یکدیگر تاثیر میگذارند. نتیجهی این کنش ـ واکنش پیشبینیناپذیر و غیرقابل جایگزین است. موزه دیگر فضای مجموعه تجربههای ازپیش آماده شده نیست، بلکه محل تجربههای نوظهور و گاه غیرقابل توضیح است که بازدیدکننده هرگز به فکرش نرسیده است.
این کنش ـ واکنش، تنها یک رویارویی دلپذیر نیست، بلکه رویدادی دگرگونکننده است که اگر نه ذهنیت فرد، حداقل روابط او را با اشیاء و حتی جهان تغییر میدهد. «تجربه» و رابطهی آن با فرد، موضوع تفکر فیلسوفانی مانند موریس مرلو پونتی بوده است که بر پویایی «تجربهی زیسته» تاکید میکند و معتقد است که «تن ما در فضا قرار ندارد، بلکه در درجهی اول جزئی از آن است.» موزه فضایی نیست که وارد آن میشویم، بلکه جزئی از آن هستیم و از آن جدا نیستیم. به عبارتی دیگر، ما همیشه در کنش ــ واکنش با جهان هستیم.
اندیشمندان امروزی مانند برونو لاتور این کنش ــ واکنش را به صورت شبکهای از روابط بین همهی بازیگران میبینند. او «نظریهی شبکهی بازیگر» را که در آن کنش ــ واکنش بازیگران گوناگون را که میتوانند هر چیزی باشند: مردم، اشیاء، حیوانات، فناوری، هنر، متون و غیره، به عنوان منبع ایجاد تجربه مطرح میکند...
بیشتر >