در یکی از عصرهای گرم تیرماه 1386 و در خلال برگزاری نهمین بینال طراحی گرافیک، موزهی هنرهای معاصر تهران شاهد بحثو جدل دو گروه از طراحان گرافیک ایران بود. همهی آنهایی که آنروز شانس نشستن روی یکی از صندلیهای سینماتِک را داشتند بیاد میآورند چطور میزگردی که قرار بود دربارهی بررسی تایپوگرافی تشکیل شود، تبدیل به میدان رویارویی موافقان و مخالفان این مبحث شد. آن منازعهی بیسابقه، اوج اختلاف گروهی از طراحان گرافیک پیشکسوت در مقابل نمایندگانی از طراحان جوانتر بود. گرچه تایپوگرافی، نقطهی ثقل آن گفتوگو را تشکیل میداد، اما در واقع بهانهای بود برای بیان مخالفتهای بزرگتری با دیدگاه طیف مقابل. اختلاف بر سر نگاهی سنتی به طراحی گرافیک، خصوصاً نوع برخورد با مسألهی حروف -در مقابلِ تأویل جدیدی که چارچوبهای رایج را تاب نمیآورد و میخواست از دریچهی تایپوگرافی هوایی تازه را به درون هدایت کند.
1. هنر ایران پیش از این، در سیاه مشقهای خطاطیاش (برای مثال آثار عماد الکتاب قزوینی 1240 - 1315 ه..ش) و همینطور تجربههای هنرمند نقاشی چون اسماعیل جلایر (دورهی ناصری) آثاری را بیاد میآورد که چطور بدون توجه به وجه خوانایی حروف، از آنها کاربردی صرفاً فرمالیستی را طلب میکردند. اما بعدها و در خلال دههی چهل شمسی، پس از اعلام موجودیت مکتب «سقاخانه» بود که اولبار...
بیشتر >