قرن بیستم مقارن با دستاوردهای فوقالعادهای در تمامی عرصههای دانش بشری بود. این دستاوردها به طرز غیرقابلانکاری زاویهی دید و نگاه بشر به موضوعات و مسائل را تغییر داد. نتیجهی آن تغییر پارادایم رایج و انتقال از اثباتگرایی (جزمگرایی) به ساختگرایی بود که با طی دو دورهی انتقالی مابعد اثباتگرایی و سپس نظریهی انتقادی صورت پذیرفت. البته پیامد این انتقال بسیار سنگین بود و به بهای دو جنگ سهمگین جهانی تمام شد که نهتنها نتیجهی منازعات سیاسی و اقتصادی، بلکه حاصل تغییرات اساسی در شیوهی اندیشیدن بوده است. در هستهی اصلی تمامی دستاوردها در عرصههای مختلف علوم، یک نکتهی کلیدی وجود داشت و آن درک این موضوع مهم و اساسی بود که مقولات انسانی، پدیدههایی چندساحتی هستند و با رویکرد کمّیِ رایج، قابلدرک و تبیین نیستند؛ بهعبارتدیگر این پدیدهها ویژگیهای کیفی دارند؛ گرچه امروزه این اصل، علاوهبر حیطهی علوم انسانی، به کل روابط هستی نیز تعمیم داده شده است.
بیشتر >