دیرزمانی است که فرهنگ بهمثابه خون جاری در شریانهای هر جامعهای، دغدغهی بزرگ طراحان گرافیک نیز بهشمار میآید. برای کشوری مثل ایران که بخش بزرگی از فرهنگ آن را سنت تشکیل میدهد و انعکاس تاریخ و گذشته در آینهی فرهنگ جامعه، بسیار پُر نور است، بدون شک طراحان گرافیک نیز در پی هر رویکرد فرهنگی برای انجام یک سفارش، عاقبت سر از کوچه پسکوچههای تاریخ درمیآورند.
چالش بزرگ اینگونه سفارشها را باید در دستيابی به دیزاینی دانست که مجبور است در عین ایجاد ارتباط با این فرهنگِ بهشدت سنتزده، با خواستههای امروزی مردم و بهویژه گروه جوانتر مخاطب نيز که گرایش بهسوی مدرنیته و مسائل جهان امروز دارد، تعاملی معقول ایجاد كند. چهبسا پارهای از دلایل دعوای دیرینهی طراحان گرافیک ایرانی برسر طراحی گرافیک تجاری و طراحی گرافیک فرهنگی را نیز بایستی در همین حیطه جستوجو کرد. بهنظر میرسد در نگاه طراحان گرافیک ایرانی، فرهنگی بودن در نفس خود از ارزشی برخوردار است که تجاری بودن علاوهبر اینکه فاقد آن است، باعث نزول شأن طراح نیز میشود. پرسش مهم اما این است که اساساً مراد از طراحی گرافیک تجاری و طراحی گرافیک فرهنگی چیست؟ هدف از طرح این پرسش، پاسخ به آن در این نوشتار کوتاه نیست، اما فتح بابی است برای ورود به «مربع سفید»
بیشتر >