خلاقیت و فکرهای بدیع در طراحی گرافیک ممکن است نتیجه ای در پی داشته باشد که جلب توجه کند و بینندهی خود را حیرت زده سازد. اما به واقع این اتفاق در جهانِ امروز از میزان اهمیت کمتری برخوردار بوده و تاثیر آن ناچیز است. طراحی گرافیک زمانی میتواند موفق باشد که در چارچوب اهداف سازمان قرار گیرد و در بسط و گسترش کسبوکار تاثیرگذار باشد.
وقتی که تفکر و اجرای طراحی با اهداف کسب وکار گره میخورد، طراحی گرافیک جایگاه خود را از تولیدگر یک تصویر زیبا به یک ابزار هدفمند ارتقا میدهد. در واقع طراحی گرافیک استراتژیک یک زبان خاص است که اهداف سفارشدهنده را در جهت برقراری ارتباط هرچه بهتر با مخاطبش سهل و قابل دسترسی میکند.
شیوهی تفکر پیشکسوتانِ حوزهی طراحی گرافیک به گونهای بوده است که این فعالیت را بیشتر در شمایل یک فعالیت هنری به تصویر میکشیدهاند و تاثیر این نگاه تا به امروز هم باقیست. این مشکلی است که طراحان گرافیک با آن دست به گریبان هستند. در جهان تولیدگرِ امروز طراحیگرافیک میبایست توصیفی حرفهای داشته باشد نه اینکه خود را به شکل یک هنر عرضه کند. طراحی گرافیک زمانی به تولید ختم میشود که مخاطب و سفارشدهنده داشته باشد
بیشتر >