زاگرب در کرواسی فعلی که قبلاً بخشی از یوگسلاوی کمونیست بود، شهری است که در آن بزرگ شدم . این شهر حدود یک میلیون شهروند و تنها یک کتابفروشی خارجی داشت. این کتابفروشی بخشهای مخصوص به هنر و دیزاین داشت. قبل از اینکه آنقدر بزرگ شوم که بتوانم به دور اروپا سفر کنم، آن کتابفروشی برای من پنجرهای بود به دنیای هنر. ساعتها در آن کتابفروشی، در میان کتابها وقت میگذراندم؛ تاحدی به این دلیل که قیمت کتابهای خارجی بسیار گران بود؛ پنج تا ده برابر گرانتر از کتابهای داخلی.
این همان جایی بود که در آن سن حساس، با طراحی گرافیک ژاپنی ارتباط برقرار کردم؛ در حالیکه انگلیسی بلد نبودم، مشکل دیسلکسیا داشتم و خواندن برایم سخت بود و اسامی بهسختی در خاطرم میماند؛ تنها به تصاویر نگاه میکردم. این پوسترهای زیبا با رنگها و طرحهای شگفتانگیز، چیزی کاملاً متضاد با ظاهر پوسترهای سوییس بود که از قاعدهی رایج زمان و مکان خود تبعیت میکرد. این مسأله به سال ۱۹۷۳ مربوط است که اروپا همچنان تحت تأثیر روانگردانها، پاپآرت و راک اند رول ـ که بهشدت بر من تأثیر گذاشت ـ بود. من طرفدار پوسترهای سیاه و سفید بیجان و پوسترهای سوییسی متأثر از تایپفیس هلوتیکا نبودم و این پوسترهای ژاپنی برای من تلفیقی بینظیر از روانگردان، پاپآرت و طراحی خوب بود.
بیشتر >