در سال 1968، برَد هالند اولين و تنها استاد من شد ـ آن موقع، من 17 سال بيشتر نداشتم و او 24 ساله بودـ و مهمترين درسهايش به اصول اخلاقی توليد هنری اختصاص داشت. او به من آموخت كه تصويرگر، كارتونيست و حتی مدير هنری میتواند نقش تعيينكنندهای نه تنها در نشريه، بلكه در فرهنگ ايفا كند. هالند الهامبخش جوانی شد كه خيلی دلش میخواست بهنوعی هنرمند شود، ولی در گوشش خوانده بودند كه هنر تجارتی، هنر نازلتری است. هالند مرا متقاعد كرد كه چنين نيست.
من، بر حسب تصادف، از طريق يك آگهی كه در ويلج وُيس چاپ كرده بودم با هالند آشنا شدم. آگهیِ دعوت به همكاری با مجلهی كوچكی بود كه میخواستم با پولی كه برای كالج كنار گذاشته بودم دربياورم. عنوانش عمر دوباره بود. مجموعهای از ادبيات و شعر بود كه در واقع جهتگيری و ديدگاه خاصی نداشت. هالند يكی از چهل هنرمند و نويسندهی بالقوهای بود كه به اين آگهی پاسخ داد. او برای اين مجله ديدگاهی به ارمغان آورد.
اولين ديدارمان در آپارتمانی در زيرزمين يك ساختمان سنگی قهوهای در خيابان دهم شرقی نیویورک بود. هالند با بزرگترين مجموعه نمونهی كاری كه به عمرم ديده بودم، از راه رسيد. قدبلند و لاغر بود و ريش كوتاهی داشت. شبيه دهاتیهای غرب امريكا بود كه تازه وسط نيويورك از اتوبوس پياده شده باشند؛ هيچ ربطی به
بیشتر >