دستهبندیهایی مانند هنرغربی، غیرغربی، شرقی، مدرن و پُستمدرن بر مبنای این فرض هستند که «غربی» یا «غیرغربی» کیفیتی ذاتی و هویتی غیرقابلتغییر در هنر است. ولی چنین تفسیرهایی که در آنها برای یک اثر هنری هویتی «ذاتی» قائل میشوند دیگر برای درک پیچیدگیهای آثار هنری بیربط شدهاند.
بخش بزرگی از زیباشناسی ذاتگرا بهعنوان یک گرایش فلسفی به زمان ارسطو باز میگردد که میگوید: "جوهر هر چیز صرفاً تصادفی نیست، و از این رو ماهیت طبیعی آن است." از لحاظ تاریخی، این مبحثی است که ادوارد سعید «اورینتالیزم» مینامد و استدلالهای فلسفی آن دربرگیرندهی دوگانههای «سلطه» و «دیگری» است که با منافع سیاسی ــ اقتصادی طبقهی حاکم در هم تنیده شدهاند. سعید استدلال میکند که "اورینتالیزم نهایتاً یک دیدگاه سیاسی در مورد واقعیت بود که ساختار آن تفاوت بین آشنا (اروپا، غرب، ما) و بیگانه (خاور، شرق، آنها) را ترویج میکرد." دوگانههایی مثل غربی/غیرغربی و ما/آنها صرفاً برای مقایسه نیستند بلکه مجموعهای از روابط قدرت هستند. از طریق مفاهیم، دستهبندیها، اصطلاحات و واژگان غربی است که غیرغربی تفسیر شده است...
بیشتر >